ترجمه مقاله

سرداب

لغت‌نامه دهخدا

سرداب . [ س َ ] (اِ مرکب ) خانه ای را گویند که در زیر زمین سازند. (برهان ).خانه که در زیر زمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد ماند. (غیاث ). خانه ای که در زیر زمین سازند برای گرما. معرب است . (منتهی الارب ). بنایی است در زیر زمین که در تابستان درآن آب می گذارند تا سرد شود. معرب است . «سرب » یعنی بارد و آب بمعنی ماء است . ج ، سَرادیب . (از اقرب الموارد). سردابه . (برهان ). خانه ٔ زیر زمین . (بحر الجواهر) (دهار) (جهانگیری ) : مهتران و بزرگان سردابها فرمودند قیلوله را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128). او را به مقبره ٔ بابلان بر کنار سردابی که از برای او ترتیب کرده بودند حاضرآوردند. (تاریخ قم ص 213). و رجوع به سردابه شود.
ترجمه مقاله