سرزندگی
لغتنامه دهخدا
سرزندگی . [ س َ زِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی سرزنده . بانشاط بودن . رجوع به ماده ٔ بعد شود. || مهتری . بزرگی :
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مرده ٔ ترا عار است .
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مرده ٔ ترا عار است .
میر یحیی شیرازی (از آنندراج ).