ترجمه مقاله

سرغین

لغت‌نامه دهخدا

سرغین . [ س َ / س ِ ] (اِ) سرنا که مخفف سورنای است و آن را نای ترکی نیز خوانند. (برهان ). سرنایی باشد که آن را نای ترکی گویند و در اصل سورنای است که در عروسی و عشرت نوازند و آن را سرغینه نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
چو آمد به نزدیکی رزمگاه
دم نای سرغین برآمد ز راه .

فردوسی .


خروش آمد و ناله ٔ کرنای
دم نای سرغین و هندی درای .

فردوسی .


بفرمودتا گیو و گودرز و طوس
برفتند با نای سرغین و کوس .

فردوسی .


ز هر سو همی کوس زرین زدند
دو سرنای روئین و سرغین زدند.

اسدی .


ترجمه مقاله