ترجمه مقاله

سرف

لغت‌نامه دهخدا

سرف . [ س َ ](ع مص ) خوردن سرفه برگ درخت را. || پرورش بد کردن مادر بچه را با فزونی شیر. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله