ترجمه مقاله

سرلاد

لغت‌نامه دهخدا

سرلاد. [ س َ ] (اِ مرکب ) سردیوار چنانکه بن لاد پای دیوار است ، چه لاد بمعنی دیوار باشد. (برهان ). رده ٔ بالایین دیوار چنانکه بن لاده رده ٔ پائین دیوار، چه لاده بمعنی رده آمده است . (رشیدی ). || دیوار مطلقاً. (برهان ) (جهانگیری ).
ترجمه مقاله