ترجمه مقاله

سرمدی

لغت‌نامه دهخدا

سرمدی . [ س َ م َ ] (ص نسبی ) دائم و جاودان و ابدی و ربانی و الهی . (ناظم الاطباء). ما لا اول له و لا آخر. (تعریفات ). ازلی و ابدی :
آن گفت این جهان نه فنا نیست سرمدی است
این گفت کاین خطاست جهان ازدر فناست .

ناصرخسرو.


آرایش سرمدی است امشب
معراج محمدی است امشب .

نظامی .


|| خدایی . الهی . منسوب به سرمد که صفت پروردگار است :
زآنکه او بودنی و سرمدی است
کآنچه بوده شود نمی پاید.

ناصرخسرو.


چون در حکمت ازلی و عنایت سرمدی پوشیده نبود. (سندبادنامه ).
کلام سرمدی بی نقل بشنید
خداوند جهان را بی جهت دید.

نظامی .


ترجمه مقاله