ترجمه مقاله

سرمد

لغت‌نامه دهخدا

سرمد. [ س َ م َ ] (ع ص ، ق ) همیشه و دایم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث ). پیوسته . (دهار). همیشه . (مهذب الاسماء) (السامی ) :
چنو نه هست و نه بود و نه نیز خواهد بود
فراق او متواتر هوای او سرمد.

منجیک .


بس کس کو گیرد و نبخشد هرگز
بس کس کو گیرد و ببخشد سرمد.

منوچهری .


بقای سرمد در نیکنامی است بحق
به نیک نامی بادا بقای تو سرمد.

سوزنی .


مادرم کرد وقت نزع ، دعا
که ترا بانگ و نام سرمد باد.

خاقانی .


|| شب دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله