ترجمه مقاله

سرمه

لغت‌نامه دهخدا

سرمه . [ س ُ م َ ] (اِخ ) نام قریه ای است سرمه خیز از بلاد فارس . (آنندراج ). نام قریه ای است از قرای فارس که در آن سرمه خیزد. (برهان ). نام دهی است به فارس نزدیک به آباده که از آن سرمه خیزد و معرب آن سرمق است . (انجمن آرا). شهرکی است به ناحیت پارس اندر میان کوه نهاده ، سردسیر جایی آبادان و با کشت و برز و نعمت بسیار و مردم بسیار. (حدود العالم ).
ترجمه مقاله