سرپرستی
لغتنامه دهخدا
سرپرستی . [ س َ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) تیمار حال کردن . (غیاث )(آنندراج ). || ریاست . بزرگی :
سرپرستی رنج و خدمت آفت است
من فراق این و آن خواهم گزید.
به خورسندی برآور سرکه رستی
بلایی محکم آمد سرپرستی .
رجوع به سرپرست شود. || مقامی است در وزارت فرهنگ که در کشورهای بیگانه برای مراقبت و مواظبت دانشجویان به اشخاص دهند: سرپرستی دانشجویان .
سرپرستی رنج و خدمت آفت است
من فراق این و آن خواهم گزید.
خاقانی .
به خورسندی برآور سرکه رستی
بلایی محکم آمد سرپرستی .
نظامی .
رجوع به سرپرست شود. || مقامی است در وزارت فرهنگ که در کشورهای بیگانه برای مراقبت و مواظبت دانشجویان به اشخاص دهند: سرپرستی دانشجویان .