ترجمه مقاله

سریر

لغت‌نامه دهخدا

سریر. [ س َ ] (اِخ ) نام ولایتی است و جایی نیز هست که غار کیخسرو آنجاست . (برهان ). نام قلعه ای است که در آنجا تخت و جام کیخسرو بوده و اسکندر بدانجا رفته پادشاه آنجا را سریری گفتندی ، اگر بمناسبت تخت است سریر عربی است و فارسی نیست . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به سریرافراز شود.
ترجمه مقاله