سر دزدیدن
لغتنامه دهخدا
سر دزدیدن . [ س َ دُ دی دَ ] (مص مرکب ) سر پنهان کردن . سر نهان ساختن :
به گریبان تأمل سر خود دزدیدن
صدف گوهر یکدانه ٔ خاموشان است .
|| بازداشتن . دست برداشتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 57).
به گریبان تأمل سر خود دزدیدن
صدف گوهر یکدانه ٔ خاموشان است .
صائب (از بهار عجم ).
|| بازداشتن . دست برداشتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 57).