ترجمه مقاله

سست رایی

لغت‌نامه دهخدا

سست رایی . [ س ُ ] (حامص مرکب ) عمل سست رای . بی تدبیری :
که رای و بزرگان گوایی دهند
نه از بیم و از سست رایی دهند.

فردوسی .


کتاب از دست دادن سست رایی است
که اغلب خوی مردم بیوفایی است .

سعدی .


ترجمه مقاله