ترجمه مقاله

سست رگ

لغت‌نامه دهخدا

سست رگ . [ س ُ رَ ] (ص مرکب ) ناتوان و کاهل و غافل وبی درد. (ناظم الاطباء). || مهربان . باعاطفه . نرم خوی : و اگر این امیر یا والی سست رگ باشد و خواهد تا آن مردم را بلطف و نیکویی بدست آرد زبون و پایمال کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 169).
ترجمه مقاله