ترجمه مقاله

سفرساز

لغت‌نامه دهخدا

سفرساز. [ س َ ف َ ] (نف مرکب ) آهنگ سفرکننده . مسافر :
نخواندی که جان چون سفرساز گشت
از آن کس که آمد بدو بازگشت .

نظامی .


ز اول صبح تا به نیمه ٔ روز
من سفرساز و او مسافرسوز.

نظامی .


ترجمه مقاله