ترجمه مقاله

سفه

لغت‌نامه دهخدا

سفه . [ س َ ف َه ْ ] (ع مص )بر بیخردی انگیختن نفس خود را یا منسوب به سفاهت کردن . || هلاک و تباه گردانیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || زود برآمدن خون از زخم سنان و خشک گردیدن . (آنندراج ). || بسیار خوردن شراب را و سیر نشدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || باز داشته شدن یا بازماندن . || فراموش کردن حصه ٔ خود را. (آنندراج ). || نادانی کردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). سبکی عقل یا بی خردی ضد حلم و نادانی . || اسراف نمودن در شراب پس از خوردن آن را به اندازه . (آنندراج ).
ترجمه مقاله