ترجمه مقاله

سفیدتاک

لغت‌نامه دهخدا

سفیدتاک . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) سپیدتاک و آن نباتی باشد که خسرودارو گویندش و با میوه ٔ آن پوست را دباغت دهند و به عربی کرمةالبیضاء خوانند.(برهان ) (آنندراج ). مؤلف برهان که این کلمه را مرادف با «خسرودارو» نیز آورده و آن اشتباه است زیرا «خسرودارو» (= کسری دارو) همان خولنجان است و ارتباطی با سپیدتاک (هزارجشان ) ندارد. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله