سقسین
لغتنامه دهخدا
سقسین . [ س َ ] (اِخ ) نام ولایتی است از ترکستان و بعضی سقتین خوانده اند (به سکون قاف و تای قرشت ). (رشیدی ). نام ولایتی است غیرمعلوم . (برهان ). بر طرف شرق این دریا خوارزم و سقسین و بلغار است . (نزهة القلوب چ لندن ص 239). در ساحل شرقی بحرخزر (ترکستان ) که بقول یاقوت «منقشلاق » بین خوارزم واین شهر واقع بود. (فرهنگ فارسی معین ) :
طرفداران ز سقسین تا سمرقند
به نوبتگاه درگاهش کمربند.
و از جانب سقسین و بلغار چون باتو بنفس خود نیامد. (جهانگشای جوینی ).
گویند که در سقسین ترکی دو کمان دارد
گرزین دویکی گم شد ما را چه زیان دارد.
طرفداران ز سقسین تا سمرقند
به نوبتگاه درگاهش کمربند.
نظامی .
و از جانب سقسین و بلغار چون باتو بنفس خود نیامد. (جهانگشای جوینی ).
گویند که در سقسین ترکی دو کمان دارد
گرزین دویکی گم شد ما را چه زیان دارد.
مولوی .