ترجمه مقاله

سقمونیا

لغت‌نامه دهخدا

سقمونیا. [ س َ ] (معرب ، اِ) یونانی «اسکامونیا» و «اسکامونیا» لاتینی «اسکامونیا» انگلیسی «اسکامونی » «فرهنگ لاتینی کاسل »، فرانسوی «اسکامونه » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به لغت یونانی دوایی است که محموده میگویند و آن عصاره ای باشد بغایت تلخ و مسهل صفرا بود. (برهان ) (آنندراج ). محموده . (فرهنگ فارسی معین ). عصاره ٔ درختی است مایل به سبزی و زردی تلخ مزه . (غیاث ). محموده و آن عصاره ٔ نباتی است که بیخ آن را قطع نموده از خاک خالی کرده برگها فرش کند تا از اندرون رطوبت لبنی بر برگ ها جمع شده و خشک شود و آن را به اسم نباتش خوانند. ضرر آن معده و احشاء سائر مسهلات است . مصلح آن مصطکی و کتیرا و انیسون و روغن بادام و زنجبیل و فلفل و دیگر عطریات است . (منتهی الارب ). سقمونیا یا محموده گیاهی است از تیره ٔ پیچکها که دمبرگهای دراز دارد و دانه های آن مسهلی قوی است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 241) :
جستی بسی ز بهر تن جاهل
سقمونیا و تربد و افسنتین .

ناصرخسرو.


مگو شهد و شیرین شکر فائق است
کسیرا که سقمونیا لایق است .

سعدی .


آنکه سقمونیاش باید داد
گرش افیون دهی بقای تو باد.

اوحدی .


رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه والفاظ الادویه شود.
ترجمه مقاله