ترجمه مقاله

سلطان سلغرشاه

لغت‌نامه دهخدا

سلطان سلغرشاه . [ س ُ س ُ غ ُ ] (اِخ ) ابن سعد زنگی برادر اتابک ابوبکر پادشاه فارس وپسر سعد زنگی او را فریباش خان میخوانده اند، و بحسن صورت و سیرت و کمال و جمال نظیر نبوده است و آخرالامراز شربت غدر برادر ساغر عمرش مالامال شد. او راست :
گر من چو تو بخت همنشین داشتمی
با بخل همیشه دل بکین داشتمی
زینسان که تویی و تو مرا میداری
گرمن بدمی ترا چنین داشتمی .

(از مجمع الفصحاء هدایت ج 1 ص 30).


رجوع به سلغرشاه شود.
ترجمه مقاله