سلفلغتنامه دهخداسلف . [ س ُ ] (اِ) سرف . سرفه . (حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). سرفه و آن بسبب خارش گلو بهم رسد. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ). سرفه . (جهانگیری ).