سلنطاعلغتنامه دهخداسلنطاع . [ س ِ ل ِ ] (ع ص ) مرد درازبالا. (منتهی الارب ). رجوع به سلنطع شود. || دیوانه . (منتهی الارب ). یاوه گو. (ناظم الاطباء). || بیهوش . (منتهی الارب ). || دل شده در سخن خود. (منتهی الارب ).