ترجمه مقاله

سلوان

لغت‌نامه دهخدا

سلوان . [ س ُل ْ ] (ع اِ) مهره ٔ افسون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب باران است که بر مهره ٔ افسون ریخته به عاشق خورانند تا از عشق تسلی یابد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || داروی بی غمی است که خوردن آن اندوه را دور کند و آنرا مفرح هم می خوانند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || خاک گور مرده است که در آب ریخته به عاشق دهند تا عشقش بمیرد. (منتهی الارب ). خاک قبر مرده که در آب ریخته و صاف روی آنرا بعاشق جهت تسلی از عشق خورانند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله