ترجمه مقاله

سلک

لغت‌نامه دهخدا

سلک . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سِلکَة، رشته و رشته ای که بدان دوزند. (منتهی الارب ). رشته را گویند عموماً و به معنی رشته ٔ مروارید و رشته ٔ سوزن باشد خصوصاً. (برهان ). ریسمانی باشد که مروارید در آن کشیده باشند. (اوبهی ). رشته ٔمروارید. (دهار) (غیاث ) (السامی ). رشته ٔ مروارید و رشته ٔ سوزن و صف و قطار. (ناظم الاطباء) :
دست و طبعش در ثنا و مدح شاه
سلک و عقد لؤلؤ گوهر کشید.

مسعودسعد.


در کتاب محکم ... لاَّلی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم داده است . (چهار مقاله ). و مصالح بلاد از سلک نظم ... متفرق گردد. (سندبادنامه ص 5). بوجوه حیل و انواع علل سلک جمعیت و موافقت ایشان ... (ترجمه تاریخ یمینی ص 378). در سعت ولاو سلک هواء جانب او است ... (ترجمه تاریخ یمینی ص 218).
چو شد پرداخته در سلک اوراق
مسجل شد بنام شاه آفاق .

نظامی .


وقت تکوین ارواج طایفه ای را در سلک سعدا کشیده است . (جهانگشای جوینی ). در سلک صحبت چنین ابلهی ... مبتلا گردیده است . (گلستان سعدی ).
نه بی او عیش میخواهم نه با او
که او در سلک من حیفست منظوم .

سعدی .


دوش در سلک صحبتی بودم
گوش و چشمم بمطرب و ساقی .

سعدی .


و آنکه در بحر غوطه می نخورد
سلک درّ و گهر کجا یابد.

ابن یمین .


- سلک جواهر یا سلک لاَّلی ؛ عقد. رشته ٔ مروارید.
- || عقد دندانهای محبوب .
|| علاقه . || راه و طریق . (ناظم الاطباء). || شیری که اول از پستان ناقه دوشیده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله