ترجمه مقاله

سلیخه

لغت‌نامه دهخدا

سلیخه . [ س َ خ َ ] (ع اِ) پوست درختی است دوایی و بهترین آن سرخ رنگ و سطبر باشد مانند دارچینی درهم پیچیده بود، گرم و خشک است در سوم . (برهان ). پوست شاخهای درختی است خوشبو. (آنندراج ) (منتهی الارب ). چند نوع است بهترین آن است که سرخ بود و چوب او باریک بود و پوست سطبر طعم و بوی آن خوش بود و زبان را بگزد در چوب آن منفعتی نیست در پوست آن است . گرم و خشک است بدرجه ٔ دویم بادهای غلیظ تحلیل کند و در وی قوتی است قبض کننده و بدین قوت داروهای قابض را یاری دهد و بقوت تحلیل کننده داروهای سهل را و بهر دو وقت اندامها راقوت دهد. رحمت خداوندی و قدرت آفریدگاری این جا پدید آید که مانند این کارها درهم تعبیه کند از بهر منفعت بندگان فتبارک اﷲ احسن الخالقین . (قرآن 14/23) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به الفاظ الادویه ، تحفه ٔ حکیم مؤمن ، فهرست مخزن الادویه و اختیارات بدیعی شود.
- سلیخةالسودا ؛ نوعی از سلیخة. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
|| فرزند. || روغن بار درخت به آن پیش از آنکه تربیت آن کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سلیخة الرمث و کذا سلیخة العرفج ؛ چوب خشک وی (سلیخة) است که مرعی نباشد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله