ترجمه مقاله

سمج

لغت‌نامه دهخدا

سمج . [ س َ م ِ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بد. ناخوش . زشت . (غیاث ) : که از حرکات و افعال سمج پدرم لشکر مغول قصد این ملک دارند. (جهانگشای جوینی ). || بدمزه . (غیاث ). ناشیرین . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله