ترجمه مقاله

سمل

لغت‌نامه دهخدا

سمل . [ س َ ] (ع مص ) پاک کردن حوض را از گل و لای . || صلح کردن میان قوم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صلح افکندن میان قوم . (تاج المصادر بیهقی ). || گل و لای آوردن دلو با آب اندک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کور کردن چشم کسی را و بیرون نمودن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). چشم برکندن . (تاج المصادر بیهقی ). سملت عینه (مجهولا)دعای بد است یعنی کور باد چشم او. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله