ترجمه مقاله

سمنداسلار

لغت‌نامه دهخدا

سمنداسلار. [ س َ م َ اَ ] (اِ) جانوری بود که در زمان اسکندروس بن ذوالقرنین بهم رسیده بود. گویند یکی از حکمای هند تعلیم تعفین او را پیدا کرده بوده است و گویند که نظر آن جانور بر هر که میافتاد فی الحال می میرد، به ارسطو متوسل شدند او گفت که آیینه ٔ در پیش روی آن جانور بدارند تا چون عکس خود را مشاهده نماید بمیرد چنان کردند چنان شد. (آنندراج ) (برهان ) :
علاج ذات شومت شومی ذاتت کند آری
سمنداسلار را عکس سمنداسلار می باید.

غیاث نقشبند(از آنندراج ).


ترجمه مقاله