سموات
لغتنامه دهخدا
سموات . [ س َ ما ] (ع اِ) رسم الخط عربی سماوات . ج ِ سماء، به معنی آسمان :
آنرا بسموات مکان گشت ومر این را
بر دست امیران و وزیرانش مکان است .
آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند
گو همچو ملک سر بسموات برآرید.
رجوع به سماء و سماوات شود.
آنرا بسموات مکان گشت ومر این را
بر دست امیران و وزیرانش مکان است .
منوچهری .
آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند
گو همچو ملک سر بسموات برآرید.
سعدی .
رجوع به سماء و سماوات شود.