سمیل
لغتنامه دهخدا
سمیل . [ س َ ] (ع اِ) بقیه ٔ آب در تک حوض و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) :
سمیلان چو برمی نگیرد قدم
وجودیست بی منفعت چون عدم .
|| (ص ) جامه ٔ کهنه . (آنندراج ): ثوب سمیل . (منتهی الارب ).
سمیلان چو برمی نگیرد قدم
وجودیست بی منفعت چون عدم .
سعدی (بوستان ).
|| (ص ) جامه ٔ کهنه . (آنندراج ): ثوب سمیل . (منتهی الارب ).