ترجمه مقاله

سنا

لغت‌نامه دهخدا

سنا. [ س َ ] (ع اِ) چوبی باشد که بدان مسواک کنند. (برهان ) (آنندراج ). || گیاهی است مسهل و بهترین آن مکی میباشد. (برهان ). نام گیاهی است که آن اسهال میکند. گیاهی است که سناء مکی گویند. (غیاث ). گیاهی است از تیره ٔ پروانه داران (سبزی آساها) که دارای چند گونه است و از گیاهان بومی نواحی گرم سودان (آفریقا) و آسیای صغیر و عربستان و جنوب ایران میباشد. برگهایش متناوب و مرکب (دارای 3 تا 9 زوج برگچه ) بدون برگچه ٔ انتهایی است ، گلهایش زردرنگ و میوه اش نیاک و محتوی چند دانه است . میوه و برگ مختلف سنا دوای تلخ مسهلی است که بصورت دم کرده یا پودر بکار میرود، عشرق . گونه های آن :
1 - سنای اسکندریه ؛ گونه ای از سنا که در مصر و سودان و اطراف نیل (در نواحی کوهستانی شمال و مغرب خرطوم ) بحد وفور میروید و یکی از انواع سناهای دارویی است . برگهایش از سنای هندی کوچکتر است وسنایی که در بازار به این اسم عرضه میشود مخلوطی ازسناهای مختلف است : سنای مکی ، سنای حجازی ، مهار، سنای مکی آغاجی ، سنای مکی . 2 - سنای بری ؛ قدقدک . 3 - سنای هندی ؛ گونه ای از سنا که بحد وفور در عربستان و آفریقا و سواحل سومالی تا موزامبیک میروید، ولی امروز بیشتر در جنوب هندوستان کشف میشود و یکی از انواع سناهای دارویی است . میوه اش تقریباً بدون انحنا و برگچه هایش در قاعده کمی نامتقارن است . سنای هندوستانی . (از فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله