ترجمه مقاله

سناجق

لغت‌نامه دهخدا

سناجق . [ س َ ج ِ ] (اِ) ج ِ عربی کلمه ٔ ترکی سنجاق و سنجق به معنی علم و نشان و رایت و سوزن مانندی که بر یک سر آن گره دگمه مانندی باشد. (از ناظم الاطباء) :
باز ندارد عنان و باز نماند
تا نزند در یمن سناجق اقبال .

منوچهری .


که وقت طلوع برجها و شرف بطلایع اعلام و سناجق چون آسمان بکواکب آراسته گشته بود. (جهانگشای جوینی ).
رجوع به سنجق ، سنجاق و سنجوق شود.
ترجمه مقاله