ترجمه مقاله

سنبوسه

لغت‌نامه دهخدا

سنبوسه . [ سَم ْ س َ / س ِ ] (اِ) شکل مثلث در لباس و سجاف جامه عموماً و در لچک زنان خصوصاً. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نانی است کوچک و شیرین آنرا قطاب خوانند. (آنندراج ). قطاب . (ناظم الاطباء): واگر بی خوابی رنجه دارد از برگ کوک ، کدو و اسفاناخ سنبوسه سازند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). در بزماورد و سنبوسه زهر پنهان و تعبیه کردند. (تاریخ بیهق ص 132).
ترجمه مقاله