ترجمه مقاله

سنسن

لغت‌نامه دهخدا

سنسن . [ س ِ س ِ ] (ع اِ) حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهره ٔ پشت و گردن میباشد و خوردن آن حرام است . (منتهی الارب ). تیزی مهره های پشت . (غیاث ) (آنندراج ). سر استخوانهای سینه و کناره ٔ استخوانهای پهلو که در سینه است . ج ، سناسن . (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). سر استخوان پهلو از سوی پشت . ج ، سناسن . (مهذب الاسماء). سر استخوانهای پهلو از سوی پشت یااز سوی سینه با تیزی مهره های پشت . (یادداشت مؤلف ).رجوع به دزی ج 1 ص 693 شود. || تشنگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || سر چرخ دول .(ناظم الاطباء). سر چرخ دلو. سنسنة. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله