ترجمه مقاله

سنگرک

لغت‌نامه دهخدا

سنگرک . [ س َ رَ ] (اِ) سنگچه که تگرگ و ژاله باشد. (برهان ) (آنندراج ). ژاله . (الفاظ الادویه ). سنگچه . (جهانگیری ). || بادریسه و آن چرم یا چوبی باشد مدور که در گلوی دوک محکم کنند وبه عربی فلکه خوانند . (آنندراج ) (برهان ). بادریسه دوک و سنگوک نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی ). بادریسه ٔ دوک که آنرا سنکوره و شولک نیز گویند. بهندش بهرکی خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ).
ترجمه مقاله