سنگساری
لغتنامه دهخدا
سنگساری . [ س َ ] (حامص مرکب ) رجم . (ناظم الاطباء). عمل سنگسار کردن . رجم کردن :
مکن بر فرق خسرو سنگباری
چو فرهادش مکش در سنگساری .
سری دگر بکف آور که در طریقت عشق
سزاست این سر سگسار سنگساری را.
با وجود شرمساری و بیم سنگساری گفت ... (گلستان چ یوسفی ص 165).
مکن بر فرق خسرو سنگباری
چو فرهادش مکش در سنگساری .
خاقانی .
سری دگر بکف آور که در طریقت عشق
سزاست این سر سگسار سنگساری را.
خاقانی .
با وجود شرمساری و بیم سنگساری گفت ... (گلستان چ یوسفی ص 165).