سنگین دست
لغتنامه دهخدا
سنگین دست . [ س َ دَ ] (ص مرکب ) کسی که بتأمل و تانی کار کند. (غیاث ) (آنندراج ) :
بیستون را تیشه ام در حمله ٔ اول گداخت
نیست با من نسبتی فرهاد سنگین دست را.
بیستون را تیشه ام در حمله ٔ اول گداخت
نیست با من نسبتی فرهاد سنگین دست را.
صائب (از آنندراج ).