ترجمه مقاله

سواران آب

لغت‌نامه دهخدا

سواران آب . [ س َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گنبدهای آب که به تازی حباب گویند و افراس آب و افراسیاب مرادف است . (آنندراج ). حبابهای آب . (غیاث اللغات ). کنایه از حباب است و آن قبه ای باشد شیشه مانند که در وقت باریدن باران بروی آب بهم میرسد :
خاک بر آن دایره کز هیچ باب
گرد نخیزد ز سواران آب .

امیرخسرو.


|| موج آب . (برهان ).
ترجمه مقاله