ترجمه مقاله

سوختگی

لغت‌نامه دهخدا

سوختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص )حرق . (السامی ) (دهار). حاصل عمل سوختن :
زآن سوختگی که در جگر داشت
لیلی ز شرار او خبر داشت .

نظامی .


و ماءالشعیر... سود دارد بطلی سوختگی ... را. (نوروزنامه ).
- سوختگی نفس ؛ تنگی دم که در حبس دم و دویدن پیدا آید. (غیاث ).
|| عیبی از عیوب زمرد است . (جواهرنامه ).
ترجمه مقاله