ترجمه مقاله

سوزنی

لغت‌نامه دهخدا

سوزنی . [ زَ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از بساط و گستردنی که اقسام از ابریشم و ریسمان در آن دوزند. (آنندراج ). پارچه های گل دوزی شده را با جامه ای که با بخیه ٔ نکنده دوخته باشند. (از دیوان البسه ٔ نظام قاری ). || مسند کوچک . || صدر مجلس و محل جلوس مردمان بزرگ و باشأن . (ناظم الاطباء) :
در زیر پا ز خار رهم فرش سوزنی
بر فرق چتر ابر و به بر طیلسان برف .

محمد سعید اشرف (از آنندراج ).


|| قسمی قفل پیچ . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله