سوزن زده
لغتنامه دهخدا
سوزن زده . [ زَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چیزی که بسوزن سوراخ سوراخ کرده شده باشد. (آنندراج ) :
صفحه ٔ آینه را کاغذ سوزن زده کرد
تا چه با سینه ٔ مجروح کندمژگانش .
صفحه ٔ آینه را کاغذ سوزن زده کرد
تا چه با سینه ٔ مجروح کندمژگانش .
صائب (از آنندراج ).