ترجمه مقاله

سوسه

لغت‌نامه دهخدا

سوسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) کرمی باشد که در گندم افتد و ضایع کند. (برهان ). کرم گندم . (غیاث ). کرمی است که در گندم افتد و ضایع کند. آنرا کرم گندم خوار و سلیک نیز گویند. (آنندراج ). شپش گندم . (دهار) :
نیاید بکار من این کار جنگ
کجا سوسه سنجد بجنگ پلنگ .

فردوسی (از آنندراج ).


رجوع به سوس و سیسک شود. || خدشه . (یادداشت بخط مؤلف ).
- سوسه نداشتن معامله ؛ هیچ نوع احتمال ضرر، از قبیل : دعاوی حق یا باطل ثالثی در آن نبوده و هیچگونه غل و غش و دسیسه و شیدی در آن نباشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله