سول
لغتنامه دهخدا
سول . (اِ) رنگ خاکستری مایل مر اسب و استر و خرالاغی را که خط سیاهی از کاکل تا دم کشیده شده باشد. (برهان ). رنگ خاکستری مایل بسیاهی در اسب و اشتر که نامبارک شمارند. (آنندراج ) :
آن یکی عیسی آن یکی خرسول
وآن دگر خضر و آن چهارم غول .
|| ناودان . (برهان ) (ناظم الاطباء). || بلغت هندی قولنج را گویند. (برهان ). قولنج . درد شکم . || شیار. (ناظم الاطباء).
آن یکی عیسی آن یکی خرسول
وآن دگر خضر و آن چهارم غول .
سنایی .
|| ناودان . (برهان ) (ناظم الاطباء). || بلغت هندی قولنج را گویند. (برهان ). قولنج . درد شکم . || شیار. (ناظم الاطباء).