ترجمه مقاله

سوم

لغت‌نامه دهخدا

سوم . [ س ِ وُ / س ِوْ وُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) سه که ثالث باشد. (آنندراج ). سیم . چیزی که در مرتبه ٔ سه واقع است . (ناظم الاطباء) :
سوم روز خوان را بمرغ وبره
بیاراستش گونه گون یکسره .

فردوسی .


خطی پدرت و دیگر مادرت و تو سوم
خطیت بید و دیگر سیب و سوم عنب
خطیت اسب و دیگر گاو است و خر سوم
خطیت بار و دیگر برگ و سوم خشب .

ناصرخسرو.


دو بامداد گر آید کسی بخدمت شاه
سوم هرآینه در وی کند بلطف نگاه .

سعدی .


ترجمه مقاله