ترجمه مقاله

سکج

لغت‌نامه دهخدا

سکج . [ س َ ک ِ ] (اِ) مویز را گویند و آن انگوری باشد که در آفتاب یا سایه خشک سازند. (برهان ).مویز. (انجمن آرا) (اوبهی ) (جهانگیری ) :
همچو انگور آبدار بدی
نون شدی چون سکج ز پیری خشک .

لبیبی .


در جوانی پیر گشتم از جفای روزگار
همچو انگوری که اندر غورگی گردد سکج .

شهاب الدین .


ترجمه مقاله