ترجمه مقاله

سکوره

لغت‌نامه دهخدا

سکوره . [ س ُ رَ / رِ] (اِ) سکره که کاسه ٔ گلی باشد. (برهان ) (آنندراج ).سکرجه . (مهذب الاسماء). پیمانه ٔ سفالین :
ز کعبتین شب و روز در سکوره ٔ چرخ
چو تاج نرگس نقش مقاصدش شش بار.

کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری ).


ز نیش کلک تو گشته نیوش مالامال
سکوره های معانی چو خره ٔ زنبور.

نجیب الدین جرفادقانی .


سکوره ای است ز پیروزه گر قیاس کنی
بخوان همت او صحن گنبد خضرا.

رضی الدین باباقزوینی .


ترجمه مقاله