ترجمه مقاله

سک

لغت‌نامه دهخدا

سک . [ س َک ک ] (ع اِ) بند آهن و میخ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). میخ آهنین . (دهار). || چاه تنگ سر. || بنای راست و درست . || زره تنگ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || سوراخ کژدم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سوراخ تننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). سوراخ عنکبوت . (اقرب الموارد). || ناکسی . || راه بسته . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نام نوعی از عطریات است و بعضی گویند مرکبی است که از چیزهای عفص و تلخ سازند. (برهان ). بوی خوش . (نصاب الصبیان ). بوی خوش که رامک سائیده و پخته و در آب خمیر کنند و به روغن خیری چرب کرده یک شب بگذارند بعد از مشک آمیخته نیک مالیده قرصها سازند ودو روز بگذارند تا سخت گردد. بعد از آن سوراخ کرده در رشته کشند و یکساله بگذارند و هرقدر که کهنه گرددنیک تر گردد و آن را سک المسک هم گویند. (آنندراج ).
ترجمه مقاله