ترجمه مقاله

سیار

لغت‌نامه دهخدا

سیار. (اِ) کشکینه بود. (اوبهی ) (ناظم الاطباء). کشکینه و آن نانی باشد که از آرد جو و آرد باقلا و ارزن پزند. (برهان ). نانی که از جو و باقلا و گاورس پزند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) :
روستایی زمین چو کردشیار
گشت عاجز که بود بس ناهار
برد حالی زنش ز خانه بدوش
گرده ای چند و کاسه ای دو سیار.

دقیقی (از لغت فرس اسدی ص 155).


|| اسباب خانه . (ناظم الاطباء). || اسبابی که بدان شراب و یا روغن میفشارند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله