ترجمه مقاله

سیاستگر

لغت‌نامه دهخدا

سیاستگر. [ سیا س َ گ َ ] (ص مرکب ) سفاک . خونریز. (آنندراج ). عقوبت دهنده . جلاد. (ناظم الاطباء) :
دید دو برنای چو سرو بلند
یافته ز آشوب گناهی گزند
تیغ برآورد سیاستگری
تا بهر آسیب رساند سری .

امیرخسرو (از آنندراج ).


ترجمه مقاله