ترجمه مقاله

سیاه کار

لغت‌نامه دهخدا

سیاه کار. (ص مرکب ) کنایه از فاسق و فاجر و ظالم و محیل و گناهکار. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : مکاره ای است اندر خشم ، سیاه کاره ای سپیدچشم . (جهانگشای جوینی ).
بیا بمیکده و چهره ارغوانی کن
مرو بصومعه کآنجا سیاه کارانند.

حافظ.


جانا روا مدار که بی هیچ موجبی
چشم سیاه کار تو خونم هدر کند.

ابن یمین (از آنندراج ).


ترجمه مقاله