ترجمه مقاله

سیری

لغت‌نامه دهخدا

سیری . [ س َ / س ِ ] (ص نسبی ) سیرکننده . به مجاز، نظارگی . (آنندراج ) (بهار عجم ) :
تا سحر سیری مهتاب جمالش بودم
جامه ٔ صبر کتان بود نمی دانستم .

محمدسعید اشرف (از آنندراج ).


ترجمه مقاله